سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نِـــمیـــدونَــم بَــرا چـــی بـــا تــوخــوبــه هَــمــه چــی

درسته نخوردیم نون گندم ولی نون سنگک که خوردیم....

سلوووووووووووووووووووم

سلام سلام سلام به همه ی دوستای پارسی بلاگم و غیرپارسی بلاگ.

بلاخره تمومید.اون روزای لعنتی که هم مسافرت بودمو هم نتم قطعیده بود.بلاخره تموم شد کتابی که اینقدر مشتاق بودم بخونمش خوندم امروز صبح تمومش کردم یعنی دقیقا صبح دوشنبه مورخ28/6/1390 کتابش عالی بود خیلی قشنگ بودولی هنوز تموم نشده گریم گرفت نمیدونم شاید اگه شمابخونین گریه دارنباشه ولی من خیلی گریه کردم.وقتی اونروز داشتم گریه میکردم بابام که اونم میخواست بکتابه گفت سایه داری گریه میکنی منم باپرویی گفتم تموم شد دیگه گریه نمیکنم.بابام گفت دیوونه هیچیش نگفتمو رفتم توی دستشویی وهرچی خودموتوآینه میدیدم بیشترگریم میگرفت آخه خیلی بدچشام پفیده بوددوباره برگشتمو شروع به خوندن کردم این نویسنده ها چقدرظالمن والا من داشتان مینویسم هیچ کس توش نمیمیره تواین داستانه یه سه چهارنفر مردن خیلی دلم سوخت شهین خواهره شاهین سره زا رفتو مامانشم بهار توسطه باباش اتابک خان به جرمه بی گناهی که اتابک خانه نامرداز این بی گناهی خبرنداشت سنگسارشدچی دارم میگم شمانه شاهین میشناسینو نه اتابک خانوشهین واقعا که نیومدنه نت روم تاثیره زیاد داشته.خلاصه کتابه پایه ای بود توصیه میکنم بخونینش.هه هه هه این همه توضیحیدم اسمه کتابو نگفتم اسمش من دخترنیستم بود شایدمثله همه که بهشون گفتم اسمش اینه بگن که اگه دخترنبوده پس چی بوده نمیدونم ولی کتابش هیچ ربطی به اسمش نداشت شایدم داشته .و من متوجه نشدم ولی واقعامیگم خیلی قشنگ بود کتابوکه ورق میزدی باهر دست خطیوباهر قلمی یه تعریف از اون کتابه شده بود منم اینقدرتوش چیزنوشتم وهمه رو به خوندنش دعوتیدم.شایدناراحت بشین که چرا این کارو کردم ولی من همیشه هروقت یه کتاب میخونم که ازش خوشم میاد همین کارو میکنم.مثلا کتابایی مثله دالان بهشت،باغ مارشال،همزاد،برباد رفته و من او.ولی کتابه من او معلوم بود تازه چاپ شده بود نویه نو بود به خاطره همین دلم نیومد چیزی توش بنویسم یه داستانه دیگه هم خوندم که اسمش عسل بودبرای اونم یه چن روزی افسردگی گرفته بودم کسایی که خونده باشن میفهمن که چقدرگناه داشت مخصوصا فواد.

خوب دیگه ازاین بحثای فرعی که بگذریم میرسیم به اصله مطلب برگشتم باکلی مطلب جدیدوخنده دار فقط سفارش بدید چی  بذارم که صدو خورده ای(صدوخورده ای چیه همین الان رفتم شمردم بدونه اونایی که تو سوراخ سومبه های دیگه قایمیدم شد342بود) مطلب خنده دار جورکردم که فقط کافییه بسفارشین این مطالب شامل موارد زیرمیباشد


1-مطالب ضد دختر

2-مطالب ضد پسر

3-طنزازدواج

4-انشاهای طنز

5-اس ام اس های باحالو خنده دار

نکته1:اون اولی روباهاش سخت مخالفم چون دخترا هیچ عیبی ندارن که بخوایم درمورده عیباشون بحرفیم.(به نمایندگی از تمام دخترای گلو خوشگله پارسی بلاگ و غیرپارسی بلاگ)

نکته2:برای این هی میگم پارسی بلاگ و غیرپارسی بلاگ چون دوتا دوست جون جونی دارم که توی بلاگفا عضون و از همین جابهشون میگم خیلی دوستون دارم اسمه یکیشون پروانه اس اسمه یکیشون پرستوکه من پرپری صداشون میکنم وتوی لینکاشون هم به پرپر2معروفن.بگذریم.

نکته3:دومی رو سخت باهاش موافقم خیلی موافقم اگه یه تیم درس میکردن به نام ضدپسر مطمئنامنم جزوه لیدرای سرسختش بودم.

نکته ی4:داداشای گلم ناراحت نشین چون بااینکه دخترم واسه دله داداشام ضددخترم مینویسم پس دیگ ناراحت نباشین.

این حرفم باخانومای گله خانوما به حمایتتون نیاز دارم تا روی آقا پسرای عزیز رو بکمیم تا معنیه رفاقتو دوستی رو بفهمن که مادخترا چقدر از هم حمایت میکنیم.پس خواهشا سه نکنینو ضایع بازی درنیارین به حماییته سبزتان نیازمندیم.

میدونم باخوندن این فید تمومه پسرا سرم میریزن ولی گفتم که ناراحت نباشین یه روزم همگی حاله دخترارو میگیریم.اوکی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

داریم به اخرمیرسیم پس هرچی خواستین سفارش بدین تاواستون بذارم فقط درخواسته چیزه عاشقانه و غمگین نکنین چون اصلاتو این کارنیستیم فقط خنده و خنده و خنده این همه غموغصه دارینوچیزای عاشقانه میخونین یه بارم بی دلیل بخندین مگه عیب داره دوتاچیزه که واسه انجام دادنش نیازی نیست دلیل داشته باشی یکیش دوست داشتنه و اون یکی هم خندیدن.

دیگه ازبس تایپیدم انگشتام میسوزه دارم مطلبای طنزو ویرایش میکنم به خاطره همین خیلی تایپیدم.

بای تاهای بعدی

نوشته شده توسط سایه مدیروبلاگ بووووووووووووووووووووووووووووووووق




سه شنبه 90/6/29 | 12:29 صبح | نرگس بانو | نظر
Shik Them