سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نِـــمیـــدونَــم بَــرا چـــی بـــا تــوخــوبــه هَــمــه چــی

درسته نخوردیم نون گندم ولی نون سنگک که خوردیم....

 

نینی

پدر گرامی! مباحثات به اصطلاح سیاسی شما با عباس آقا میوه فروش، ممکن بود به قیمت جاگذاشتن اینجانب بر روی یک گونی خیار گندیده تمام شود! به نظر بنده؛ شما به عنوان یک طرفدار دوآتشه برنامه های مبتذلی چون**باغ خاله شادونه** و **اخبار بیست و سی**، اصولا نباید ادعای شعور سیاسی داشته باشید!
بعد از این حادثه به این نتیجه رسیدم که سیب زمینی بودن مامان گلم در زمینه سیاست، بزرگترین شانس زندگی غیر سیاسی من بوده است!

خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای دبی شیر شما هم مضر است !!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شودجالب بود

پدر محترم! هنگام دستچین کردن سبزی ها، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشمهای تلسکوپی، گوشهای ماهواره ای و سیبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد !مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لبهایش ** بول بول بول بول** می کند! زهرمار، درد، مرض، کوفت ! الهی کف شامپو تو چشت! شب بخوابی خواب بد ببینی ! جیش کنی تو شلوارتدعوا

مادر عزیز! سپردن شخص شخیص اینجانب، به دختر همسایه طبقه پایین، نقض آشکار کنوانسیون منع آزار کودکان بوده و قابل پیگیری در مجامع ذی صلاح می باشد!
نظر به اینکه؛ این وحشی بیابانی در غیاب شما و در اوج غلیان علاقه و محبت، اقدام به امر شنیع گاز گرفتن لپهای بی پناه بنده می نماید! تصور اینکه این لپهای صاب مرده، مثل لپهای سگ نفهم کارتون تام و جری آویزان شود، اصلا جالب نیست! اصلا!اصلا!

پدر گرامی! این حجم از زی زی بودن شما لکه ننگی بر بیست هزار سال تاریخ پر افتخار زندگی ذکور است! مقایسه ابهت و جنم پدر بزرگ با زن ذلیلی شما، گاهی این توهم کذا را در ذهن آدم ایجاد می کند که؛ لابد نسل ما باید کهنه بچه هم بشوید!مشکوکم

مادر عزیز! بنابر اصل پایستگی شصت پا، هیچ انگشت شصت پایی با خورده شدن تمام نمی شود! پس لطفا کاسه داغتر از آش نشوید و اینقدر با جیغ و داد و اخ و تخ، اذهان عمومی و خصوصی را مشوش نکنید! خوردن انگشت پا یک مساله داخلی بوده و لزومی به رسانه ای شدن قضیه نیست!عصبانی شدم!

پدر گرامی! کله صبح زمان مناسبی برای طرح بهانه **از صبح تا شب به خاطر یک لقمه نون سگ دو زدم!** نیست! بپر از سر کوچه یک قوطی شیر خشک بگیر! شیر خانومتان علیرغم عدم اعمال سهمیه بندی روی شیر، کفاف امورات ما را نمی کند!قابل بخشش نیست

مادر عزیز! هنگامی که فوران آلام و مصائب عمیق فلسفی و غیر فلسفی روح لطیف بنده، در قالب گریه بروز می کند، لفظ**وق نزن بچه!** تعبیر چندان زیبایی برای این دست احساست اهورایی نیست البته!
لااقل از گریه های شما در هنگام مشاهده فیلمهای بی مزه هندی معقولتر به نظر می رسد!گریه‌آور

پدر گرامی! در تمام مدتی که شما در کمال محبت، بنده را **سرپایی** می گیرید، من شدیدا به این نکته فکر می کنم که ؛
**باید شاشید وسط این زندگی که آدم توی توالت هم نمی تونه تنها باشه!**عصبانی شدم!

نینی

نینی

نینی

نظریادتون نره من سایه مدیروبلاگ شییییییییییییییییییپوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووررررررررررررررررررررررر**همون بوووووووووووووووووووق سابق**


پنج شنبه 90/7/14 | 1:38 عصر | نرگس بانو | نظر

دوستان اگه چیزایی که توی وبلاگم نوشتم یه کم نا میزونه الان توی این چندوقته نه وقتشو دارم نه حالشو حتمادر اسرع وقت درستش میکنم.حتماااااااااااااااااااا.پس زیاد ایراد نگیرینوبه بزرگی خودتون به قوله دوستم ببقشین**یکی ازهمون2پرپر.اسمش پروانه اس منم خودمو کشتم بااین دوپرپرههههه جالب بودجالب بودپوزخندپوزخند**

نکته1:تصمیم گرفتم دیگه به جایه گذاشتن(پرانتز)،**ستاره**بذارم.

من سایه مدیره وبلاگ شیوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووورررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر.**بووووووووووووووووووووووووق سابق**


چهارشنبه 90/7/6 | 4:9 عصر | نرگس بانو | نظر

خیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دار

وای که امروز چقدر تومدرسه خندیدیم امروز بااینکه خسته کننده بودولی خیلی خوشیدیم.

امروز وقتی آب خوردم و داشتم از آبخوری میومدم بیرون دیدم یکی از بچه ها که فک کنم ماله کلاس دوم بود داشت یه چیزی پشته شیشه ی کثیفه ماشین ناظممون مینویسه ایستادم تاببینم به خودم گفتم شایدطبق معمول که همه پشته شیشه هامینویسن** لطفا مرا بشویید**

دیدم نه یه چیزه دیگه نوشت که وقتی نوشتنش تموم شد زدم زیره خنده که خودشم خنده اش گرفته بود.جمله ای که نوشته بود این بود:

**********شایداین جمعه بشویدشاید              خاک از چهره بشویدشاید**********

شایدبعضیا ازاینکه اینو نوشتم ناراحت بشن ولی چون خودم خوشم اومدشاید شماهم خوشتون بیاد.نه من نه اون دختره قصد داریم به امام زمان**عج**بی احترامی کنیم.

نکته1:دو دوسته عزیزم پروانه و پرستو که فکرکنم گفتم معروف به2پرپرناظممونو میشناسن و خوشحال میشم این دو عزیزم بیانواینو بخونن.**2پرپرتوجه داشته باشیدمن تووبلاگم خیلی تبلیغ شماروکردمجالب بود**

خوب دوستان من سایه مدیروبلاگ شیوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووورررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر**همون بووووووووووووووووووووووووووووق سابق**

بانظراتتون خوشحالم کنین.میسی

بای تا های بعدی


چهارشنبه 90/7/6 | 3:56 عصر | نرگس بانو | نظر

اگر من ازدواج نکرده ام بخاطر این است که

تقصیر ساعت کاری ام است که صبح خروسخوان می روم و غروب می آیم و شانس دیده شدن را از دست می دهم
تقصیر خواهرم است که از شوهرش طلاق گرفت و باعث شد نظر همه نسبت به ما عوض شود
تقصیر بابا است که آن قدر پول ندارد که چشم ملت در بیاید
تقصیر مامان است… مگر نمی گویند مادر را ببین دختر را بگیر؟
تقصیر پسرعموست که نفهمید عقد دختر عمو و پسرعمو را در آسمان ها بسته اند
تقصیر استادمان است که جلوی همه به من ابراز علاقه کرد و باعث شد دیگر کسی جرات نکند از من خواستگاری کند
تقصیر مادر شوهر عمه است، می دانم که بختم را او بسته
تقصیر پسر همسایه دست راستی است که به خودش اجازه داد از من خواستگاری کند
تقصیر پسر همسایه دست چپی است که به خودش اجازه نداد ازمن خواستگاری کند
تقصیر تلویزیون است که توی همه سریال هایش همه جوان ها ازدواج می کنند و اصلا به مشکلات ما جوان های ازدواج نکرده نمی پردازد
تقصیر مطبوعات است که توی مطالبشان همه جوان ها از هم طلاق می گیرند و مردم را نسبت به ازدواج بدبین می کنند
تقصیر دولت است که فکری برای حل بحران ازدواج جوان ها نمی کند
تقصیر مجلس است که به جای سربازی اجباری، پسرها را مجبور به ازدواج اجباری نمی کند
تقصیر مردم است که انقلاب کردند و باعث شدند مدارس مختلط جمع بشود
تقصیر رییس جمهور است که نمی آید مرا بگیرد برای پسرش!!؟
تقصیر عراق است که کلی از پسرهای آماده ازدواج ما را به کشتن داد
تقصیر انگلیس است، این که اصلا گفتن ندارد. همه می دانند که همیشه و همه جا کار، کار انگلیس است
تقصیر سازمان ملل است که روی سردرش نوشته شده"بنی آدم اعضای یکدیگرند" اما مشخص نکرده که مثلا من جیگر کی هستم؟
تقصیر کره زمین است که جوری نچرخید که من و نیمه گمشده ام به هم برسیم
تقصیر قمر است که روز به دنیا آمدن من در عقرب بوده.

نکته1:یکی از دوستامو دیدمو اون خیلی دعوام کردکه چی چرا مطلباتومیذاری ادامه یکی دیگه از دوستان هم اینوگفته بودن پس منم به نظراته ایشون احترام میذارمو ادامه مطلب نمبزنم.البت خودم راضی نیستم.قابل بخشش نیستاصلا!ولی خوب باشه.تبسم

نکته2:شایداین مطلب به ضده دخترخانوماباشه.دخترای گل اصلا ناراحت نشین چون موقعه خندیدنه ماهم میرسه وبه زودی منتظره مطالبه ضدپسمل باشین.خیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دار

نکته3:چرااااااااااااااااااااااااااااااا نظرنمیدین الان خیلی عصبانیم.عصبانی شدم!عصبانی شدم!بایدباهاتون دعواکنمدعوادعوا.فک کردین نمیفهمم که چرا بازیدی مطلبش بالاس نظراتش نیست من به همه ی شمامشکوکممشکوکممشکوکم.پس برای اینکه لونرین باید نظربدین توجه داشته باشین زیره هرمطلب نوشته تعدادبازدیداز این مطلب منم خودم مرض ندارم که هی برم بازدیدکنم بازدیدبره بالا بازدیده بدونه نظرچه فایده ای داره پس چی من خودم نیستم که میرم بازدید.پس چییییییییییییییییییییییییی نظر بذارین.چییییییییییییییییییی بذارین.

نکته4:من سایه مدیره وبلاگ بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووق هستم.

نکته5:تصمیم دارم دیگه ننویسم مدیره وبلاگ بوووووووووق میخوام بنویسم***سایه مدیره وبلاگ شیپوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووور***

نظرتون چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


یکشنبه 90/7/3 | 9:8 عصر | نرگس بانو | نظر

اینو از وبه یکی  از بهترین دوستام که تو بلاگفاست دزدیم اگه بفهمه منو میکشه میترسمترسیدمترسیدم فرداکه دیدمش بهش میگم که اگه خواست دعوام کنه درس دعوام کنه ولی به خاطره اینکه ناراحت نشه آدرسه منبع رو مینویسم.خواهش میکنم به این سوال راست ج بدین.

الکی که نی بایدبیاین ادامه مطلب.

نکته:(چندوقت پیش یکی از دوستان اومدگف چرا مطالبو میذاری توی ادامه مطلب الانم برای اینکه یه کم اذیتش کنمو سربه سرش بذارم همه رو میذارم توی ادامه مطلب پس این سوالم توی ادامه مطلب بخونینخیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دار)

اینجا

سوال اینجاست

سه شنبه 90/6/29 | 11:39 عصر | نرگس بانو | نظر

سلوووووووووووووووووووم

سلام سلام سلام به همه ی دوستای پارسی بلاگم و غیرپارسی بلاگ.

بلاخره تمومید.اون روزای لعنتی که هم مسافرت بودمو هم نتم قطعیده بود.بلاخره تموم شد کتابی که اینقدر مشتاق بودم بخونمش خوندم امروز صبح تمومش کردم یعنی دقیقا صبح دوشنبه مورخ28/6/1390 کتابش عالی بود خیلی قشنگ بودولی هنوز تموم نشده گریم گرفت نمیدونم شاید اگه شمابخونین گریه دارنباشه ولی من خیلی گریه کردم.وقتی اونروز داشتم گریه میکردم بابام که اونم میخواست بکتابه گفت سایه داری گریه میکنی منم باپرویی گفتم تموم شد دیگه گریه نمیکنم.بابام گفت دیوونه هیچیش نگفتمو رفتم توی دستشویی وهرچی خودموتوآینه میدیدم بیشترگریم میگرفت آخه خیلی بدچشام پفیده بوددوباره برگشتمو شروع به خوندن کردم این نویسنده ها چقدرظالمن والا من داشتان مینویسم هیچ کس توش نمیمیره تواین داستانه یه سه چهارنفر مردن خیلی دلم سوخت شهین خواهره شاهین سره زا رفتو مامانشم بهار توسطه باباش اتابک خان به جرمه بی گناهی که اتابک خانه نامرداز این بی گناهی خبرنداشت سنگسارشدچی دارم میگم شمانه شاهین میشناسینو نه اتابک خانوشهین واقعا که نیومدنه نت روم تاثیره زیاد داشته.خلاصه کتابه پایه ای بود توصیه میکنم بخونینش.هه هه هه این همه توضیحیدم اسمه کتابو نگفتم اسمش من دخترنیستم بود شایدمثله همه که بهشون گفتم اسمش اینه بگن که اگه دخترنبوده پس چی بوده نمیدونم ولی کتابش هیچ ربطی به اسمش نداشت شایدم داشته .و من متوجه نشدم ولی واقعامیگم خیلی قشنگ بود کتابوکه ورق میزدی باهر دست خطیوباهر قلمی یه تعریف از اون کتابه شده بود منم اینقدرتوش چیزنوشتم وهمه رو به خوندنش دعوتیدم.شایدناراحت بشین که چرا این کارو کردم ولی من همیشه هروقت یه کتاب میخونم که ازش خوشم میاد همین کارو میکنم.مثلا کتابایی مثله دالان بهشت،باغ مارشال،همزاد،برباد رفته و من او.ولی کتابه من او معلوم بود تازه چاپ شده بود نویه نو بود به خاطره همین دلم نیومد چیزی توش بنویسم یه داستانه دیگه هم خوندم که اسمش عسل بودبرای اونم یه چن روزی افسردگی گرفته بودم کسایی که خونده باشن میفهمن که چقدرگناه داشت مخصوصا فواد.

خوب دیگه ازاین بحثای فرعی که بگذریم میرسیم به اصله مطلب برگشتم باکلی مطلب جدیدوخنده دار فقط سفارش بدید چی  بذارم که صدو خورده ای(صدوخورده ای چیه همین الان رفتم شمردم بدونه اونایی که تو سوراخ سومبه های دیگه قایمیدم شد342بود) مطلب خنده دار جورکردم که فقط کافییه بسفارشین این مطالب شامل موارد زیرمیباشد

الکی که نیس بیاین ادامه

سه شنبه 90/6/29 | 12:29 صبح | نرگس بانو | نظر

سلاممممممممممممممم من طبقه معمول سایه مدیره وبلاگ بووووووووووووووووووووووووووووق هستم امروز اومدم تاسه تا مطلبو بعرضم

1-من دارم میرم مسافرت و تا پنج شنبه هم برنمیگردم.پس لطفااگه نیومدم نگران نشین بعله نگران نشینامن زودی برمیگردم باهمون روحیه ی شادشایدم شادتر.

2-اگه من مطلبی گذاشتم که ضده پسریاضده دختربود ناراحت نشین چون ایناهمه جنبه ی شوخی داره.پس چی ناراحت نشین چون منم ناراحت میشم.شوخی

3-واسه چی میاین وبو نظرنمیدین فک کردین من نمیفهمم.پس به نفعتونه نظربدیدعصبانی شدم!عصبانی شدم!

نوشته شده توسطه سایه مدیره وبلاگه بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووقققققققققققققوهمتونو دوستون دارم باااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااایییییییییییییییییدوست داشتندوست داشتن



سه شنبه 90/6/22 | 12:54 صبح | نرگس بانو | نظر

تاحالا زیباترین دختر دنیارو دیدین.این عکسا به ادعای برخی که میگن که این دختره زیباترین دختره دنیاست رونشون میده.

این دختره بااین قیافش بیخودکرد زیباترین دخترباشه من اینقدر خوشگل تراز این دیدم که این توش گمه.ولی خودمونیما با سنه کمش خوشگله ها.اصلا به من چه شایدخوشگل بوده که اسمه انتیکشو نوشتن توی کتابه گینس اخه مگه کتاب گینس جایه چنین چرتوپرتاییه.ولی خوب خوش به حالش که خوشگله.انشاالله این خوشگلی وربیفته.هه هه هه حالا فک میکنین چه ادمه بدیم نه همشو شوخیدم ولی دختره خوشگلیه حتما ببینین ضررنمیکنین فقط نظریادتون نره.

زییابترین دختردنیا

زییابترین دختردنیا

زییابترین دختردنیا

زییابترین دختردنیا

زییابترین دختردنیا

زییابترین دختردنیا

زییابترین دختردنیا

زییابترین دختردنیا

زییابترین دختردنیا

زییابترین دختردنیا

زییابترین دختردنیا

زییابترین دختردنیا

زییابترین دختردنیا

این عکش واقعا عالیه

زییابترین دختردنیا

یادتون نره نظر بدید.



دوشنبه 90/6/21 | 5:44 عصر | نرگس بانو | نظر

سوتیاو جیغیااااااااااااااااااااا همه باهم دست کف سوت جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.آفرینآفرینآفرین

دوستااااااااااااااااااااااااااانننننننننننننننن من طبق معمول سایه مدیره وبلاگ بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووق هستم.دوستانی که قبلا اومدن میتونن یه تغییر که تووبم دادمو متوجه بشن.پسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس همه باهم قبل اینکه بدونین چی شده بهم تربیک بگین چون تغییره قشنگیه.

بله دقیقا قالبشو عوضیدم.نمیدونم نظره شما درموردش چیه ولی خودم دوستش داشتم شایدهیچ ربطی به وبمو و عنوانه وبلاگمو مطالبی که میذارم نداشته باشه چون وبه من همه اش خنده اس ولی این قالب غمگینه.همین جوری داشتم تو گوگل می سرچیدم چشمم خوردبهش دوستش داشتم خیلی گشتم تایه قالبه خنده دارکه به وبم بخوره پیداکنم ولی هرچی می سرچم همه چیز میادبه غیراز اون چیزی که میخوام.دوستان بانظراتتون دله این فرشته ی غمو شادکنین.(منظوراز فرشته خودم نبودما.این فرشته هه که سمته چپه رو گفتم.شایدم خودمو گفته باشم.)چه فرقی میکنه شمافقط نظربدیدتا هردومون بخوشحالیم.راستی همه باهم سوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت جییییییییییییییییییییغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ هورااااااااااااااا هم به افتخاره خودتون هم به افتخاره قالبه جدیدهم به افتخاره مدیره وبلاگ بووووووووووووووووووووووووووووووق خودش میگفت آدمه خوبیه من که نمیشناسمش.


دوشنبه 90/6/21 | 4:31 عصر | نرگس بانو | نظر


دوستان من سایه مدیره وبلاگه بوووووووووووووووووووووق هستم..تصمیم دارم یه وبلاگ ساختن کنم تا داستانایی که خودم نوشتمو بنویسم.من توی یه چیزموندم هرچی صفحه مدیریته خانگیمو رفرش میکنم آماره بازدیده وب میره بالا ولی خیرندیده آماره نظرات نمیره.پس دوسته عزیز شمابایددربرابر خوندن مطلب یه چیزی بدی نمیشه که همین طوری بیای و بری نسیه بی نسیه به قوله خانوم شیرزاد حتی شمادوسته عزیز(حتی رو حتا نخونین ی بخونین).میگماشما که میای یه نظرم بده و برو گفته باشم هرنوع انتقاد پیشنهاد نظر مخصوصاتعریییییییییییییییییییییف روقبول میکنم ولی ای کسی که میایی ومینظری بگم هرگونه بی جنبه بازی ونازو عشوه از قبیله:عزیزم،گلم،عسلم،خانومی ومخصوصا آبجی رو قبول نمیکنم.هه هه شوخیدم ولی یه کم بمراعاتین.اصلااز بحث منحرفیدیم.من یه داستان نوشتم که کمه ولی ارزشه خوندن داره.اگه خواستین داستانو خوندن کنین برین روی لینکه بی معرفت اگه ازاین داستان خوشتون اومدبهم بگین اون وب که گفتم میخوام بسازمو بسازم یانه.نظراتتون خیلی میتونه بهم بکمکه.مرسی مدیریت وبلاگ بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووق.

 

نکته:(دوستان درآخره این داستان دهن به اندازه ی نعلبکی باز و اربده بکشید این طریقه ی درسته گریه اس.یاگریه نکن یااگه خواستی گریه کنی درست گریه کنگریه‌آورگریه‌آور.)

بی معرفت

یک سال بودنامزدبودیم تصمیم گرفته بودیم باهم ازدواج کنیم تااینکه یه روز باناراحتی به محله کارم اومدو گفت که بایدبرای کارو ادامه تحصیل به خارج برودخیلی ناراحت شدموبهش گفتم مطمئن باش توبه من وفادارنمیمونی.بابغضی که درگلوداشت گفت چرا وفادارمیمونم مطمئن باش بعده سه سال برمیگردمو باهم ازدواج میکنیم.منم باناراحتیواشکی که توی چشمم حلقه زده بودگفتم درسته برمیگردی ولی من بهت اطمینان میدم که هروقت برگردی با یه زنه فرنگی و بچه های قدونیم قدبرمیگردی.نه ماه گذشت و دیدم که باخوشحالی به محله کارم اومدو گفت:عزیزم بیشتراز انه ماه نمیتونستم دوریتو تحمل کنم.

اوپس از نه ماه برگشته بود ومیگفت نمیتونسته دوریمو تحمل کنه ولی من اونقدر بی معرفت بودم که همین نه ماه روهم صبرنکرده بودم.


نظر حتما نظر




پنج شنبه 90/6/17 | 12:6 صبح | نرگس بانو | نظر
<      1   2   3   4      >
Shik Them